ما یا اونا ؟

پنج شنبه 29 آبان 1393
ن : رضا

ما یا اونا ؟

این متن ی کم طولانیه خواهش میکنم حتما بخونیدش خواهش میکنم

می ارزه

 

زحمت این نوشتارُ آقای امیر گودرزی کشیدن ک واقعا دست مریزاد داره ... بخونیدا

 

 

پرده اول:

هنوز تاکسی بعدی نرسیده ک یک ماشین مدل بالا از جلو چشممان رد میشود. هنوز ماشین ب انتهای خیابان نرسیده ک زیرلب ب راننده اش بدوبیراه میگوییم، چرا؟

 

" چون او از نظر من مالِ مردم خور است "

چندلحظه بعد تاکسی میرسد یک پیکان قراضه ک موقع حرکت مثل کلاغ سنگ خورده قارقار میکند. برای راننده پشت چشم هم نازک میکنم و بعداز سوارشدن بااینکه همسن پدر من است ب او سلام نمیکنم، چرا؟

 

" چون او از نظر من گداگشنه است "

کلا از نظر من آدمها دو دسته اند؛ یا از من پولدارترند ک بهشان مال مردم خور میگویم یا بی پول ترازمن هستند ک بهشان گداگشنه میگویم.

مردمی را ک در صف ایستاده اند زیرنظر میگیرم یا از من بزرگترند ک بهشان میگویم " گنده " یا از من کوچکترند ک بهشان میگویم " فسقلی ".

 

پرده دوم:

وقتی ب محل کار میرسم بیشتر همکارانم مشغول کارند. حالم از آنهایی ک زودتر از من می آیند بهم میخورد. کارم را شروع میکنم چند نفر دیگر هم ک در ترافیک مانده بودند می آیند از اینها هم خوشم نمی آید، چرا؟

 

" چون اگر کسی بهتر از من کار کند بهش میگم تراکتور یا خودشیرین . اگر کمتر از من کار کند تنبل است.

 

پرده سوم:

در چشم برهم زدنی ظهر میشود و باید برم ناهار. سکوت حاکم در اداره موقع ناهار میشکند و هرکسی با همکارش دردل میکند، من اینجا یکی یکی آدمها را نگاه میکنم ک هرکس چقدر غذا میخورد.

 

" اگر بیشتر از من بخورند پُرخور و شکم پرست هستند و اگر کمتر از من بخورند خسیس هستند "

 

پرده چهارم:

همکار میز کناری ام ناهارش تمام میشود و همینطور ب حرف زدن ادامه میدهد انگار از هیچ چیزی نگران نیست و آمده مهمانی.

 

" آدمها یا از من بیخیالتر هستند ک بهشان میگویم پَپَه . یا از من هوشیارتر هستند ک بهشان میگویم قالتاق "

ب حرفهای آدمهای میز پشتی گوش میدهم، در دلم ب استدلال هایشان درباب اوضاع خاورمیانه میخندم. وقتی از اقتصاد حرف میزنند نمیتوانم جلوی خنده ام را بگیرم، اینها ساده لوح هستند.

 

" ب افرادی ک از من ساده تر هستند میگم هالو . افرادی هم هستند ک حواسشان ب همه چیز هست، نگاه تیزبینی دارند و پرتُ پَلا از آنها نمیشنوی ، ب اینها هم میگویم هفت خط "

 

پرده پنجم:

ساعت کاری تمام شد و سرراه میرم خرید. نگاهم را ب سبد خرید مشتری ها دوخته ام .

" ب آنهایی ک سبد خریدشان از من پُرتر است ولخرج میگم و آنهایی ک سبدشان خالیتر از من است را خسیس میگم "

ب این فکر میکنم ک چرا همه خسیس هستند یا ولخرج و کسی را نمیبینم ک باندازه من خرید کرده باشد. بحال همه تاسف میخورم.

در صف فروشگاه اینقدر سراسیمه هستم ک مرد جوانی نوبتش را ب من میدهد، تشکر میکنم ولی در دلم فکر میکنم ک او چاپلوسی میکند. در اداره هم از این آدمها زیاد داریم.

 

" آنهایی ک از من مردم دار تر هستند بنظرم بوقلون صفت هستند و آنهایی ک کمتر از من با مردم راه بیایند از نظر من بی شک خودخواهند "

در راه خانه هم همه را زیرنظر دارم

 

" اینها یا از من شجاع ترند ک من بهشان بی کله میگم یا محتاط تر ک بهشان ترسو میگم "

 

بی پرده

بازهم باید در صف تاکسی بایستم باهمین افرادی ک از نظر من هالو، ولخرج، قالتاق، مال مردم خور، تنبل یا گداگشنه هستند.

نمیدانم چرا هیچکس مثل من نیست

اطرافم پُر است از آدمهایی ک در صفت های مختلف یا از من بیشترند یا کمتر و من برای هرکدام اسمی گذاشته ام

 

" چون معیار همه چیز من هستم نه حقیقت "

 

 



نظرات شما عزیزان:

نازنین
ساعت19:28---1 آذر 1393
واقعا وبلاگ خوبی دار رضا
ولی وبلاگ هایی شبیه وبلاگ منو تو باید یه جایی باشند که دیده بشند ، یه وبلاگ پیدا کردم خیلی بازدید داره که تبلیغ توش رایگانه ، تو هم باهاش تبادل لینک کن. خوبیش اینه اتوماتیکه

اینم آدرسه وبلاگه:
http://nazi-joon-jooni.loxblog.com


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: علمی، از هر دری سخنی، دسترنج خودم، ،



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین دوستان و آدرس bestoffriends.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.